سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گروهى او را پیش رویش ستودند ، فرمود : ] بار خدایا تو مرا از خودم بهتر مى‏شناسى و من خود را از آنان بیشتر مى‏شناسم . خدایا ما را بهتر از آن کن که مى‏پندارند و بیامرز از ما آنچه را که نمى‏دانند . [نهج البلاغه]
نارنج و ترنج
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • گران جانی بی ادبی می کرد. عزیزی او را ملامت نمود. او گفت: ((چه کنم؟ آب و گل مرا چنین سرشته اند.)) گفت: ((آب و گل را نیکو سرشته اند اما لگد کم خورده است!))
    لطایف الطوایف

    نارنج و ترنج ::: سه شنبه 86/11/16::: ساعت 3:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    بزرگی را از اکابر - که در ثروت، قارون زمان خود بود- اجل در رسید؛ امید از زندگانی قطع کرد. جگر کوشگان خود را که طفلان خاندان کرم بودند، حاضر کرد و گفت: ای فرزندان، روزگاری دراز در کسب مال زحمت های سفر و حضر کشیده ام و حلق خود را به سرپنجه ی گرسنگی فشرده تا این چند دینار ذخیره کرده ام. زنهار، از محافظت آن غافل مباشید و به هیچ وجه، دست خرج بدان میازید و یقین دانید که:
    زر، عزیز است خدای     هرکه خوارش بکرد، خوار بشد
    اگر کسی با شما سخن گوید که پدر شما را در خواب دیدم قلیه ی حلوا می خواهد. زنهار، به مکر آن فریفته مشوید که من آن نگفته باشم و مرده چیزی نخورد. اگر من خود نیز در خواب با شما نمایم و همین التماس کنم، بدان التفات نباید کرد که آن را اضغاث احلام خوانند؛ باشد آن دیو نماید. من آن چه در زندگی نخورده باشم، در مردگی تمنا نکنم. این بگفت و جان به خزانه ی مالک دوزخ سپرد!
    اخلاق الاشراف - عبید زاکانی

    نارنج و ترنج ::: دوشنبه 86/11/15::: ساعت 3:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    زاهدی از جهت قربان گوسپندی خرید. در راه طایفه ی طراران بدیدند. طمع دربستند و با یکدیگر قرار داندد که او را بفریبند و گوسپند بستانند. پس یک تن به پیش او درآمد و گفت: این سگ کجا می بری؟ دیگری گفت: این مرد عزیمت شکار دارد که سگ در دست گرفته است؟ سوم بدو پیوست و گفت: او در کسوت اهل صلاح است اما زاهد نمی نماید؛ که زاهدان با سگ بازی نکنند و دست و جامه ی خود را از آسیب او صیانت واجب بینند.
    از این نسق هر چیز می گفتند تا شکی در دل زاهد افتاد و خود را در آن متهم گردانید و گفت که شاید بود که فروشنده ی این، جادو بوده است و چشم بندی کرده. در جمله گوسپند را بگذاشت و برفت و آن جماعت بگرفتند و ببردند!
    کلیله و دمنه

    نارنج و ترنج ::: یکشنبه 86/11/14::: ساعت 9:0 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    دستمال کاغذی به اشک گفت:
    قطره قطره ات طلاست!
    یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
    عاشقم!با من ازدواج میکنی؟!
     
    اشک گفت:ازدواج اشک و دستمال کاغذی؟
    تو چقدر ساده ای؛خوش خیال کاغذی!
    توی ازدواج ما تو مچاله میشوی!
    چرک میشوی و تکه ای زباله میشوی!
    پس برو و بی خیال باش،عاشقی کجاست؟
    تو فقط دستمال باش!
     
    دستمال کاغذی دلش شکست،گوشه ای کنار جعبه اش نشست!
    گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
    در تن سپید و نازکش دوید خون درد!
     
    آخرش دستمال کاغذی مچاله شد
    مثل تکه ای زباله شد!
    او ولی شبیه دیگران نشد
    چرک و زشت مثل این و آن نشد
    رفت اگرچه توی سطل آشغال؛
    پاک بود و عاشق و زلال!

    او با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت!
    چونکه در دلش خودش ، دانه های اشک کاشت!

    عرفان نظرآهاری



    نارنج و ترنج ::: شنبه 86/11/13::: ساعت 7:12 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    یک شبی پروانگان جمع آمدند     در مضیفی طالب شمع آمدند
    جمله می گفتند: ((می باید یکی     کاو خبر آرد ز مطلوب اندکی))
    شد یکی پروانه تا قصری ز دور     در فضای قصر جست از شمع نور
    بازگشت و دفتر خود باز کرد     وصف او بر قدر فهم آغاز کرد
    ناقدی کاو داشت در مجمع مهی     گفت: ((او را نیست از شمع آگهی))
    شد یکی دیگر گذشت از نور در     خویش را بر شمع زد از دور در
    پر زنان در پرتو مطلوب شد     شمع غالب گشت و او مغلوب شد
    بازگشت او نیز مشتی راز گفت     از وصال شمع شرحی باز گفت
    ناقدش گفت: ((این نشان نیست ای عزیز     همچو آن یک نشان داری تو نیز؟))
    دیگری برخاست می شد مست مست     پای کوبان بر سر آتش نشست
    دست در کش کرد با آتش به هم     خویشتن گم کرد با او خوش به هم
    چون گرفت آتش ز سر تا پای او     سرخ شد چون آتشی اعضای او
    ناقد ایشان چو دید او را ز دور     شمع با خود کرده هم رنگش ز نور،
    گفت: ((این پروانه در کار است و بس     کس چه داند؟ این خبردار است و بس))
    آن که شد هم بی خبر هم بی اثر     از میان جمله او دارد خبر
    تا نگردی بی خبر از جسم و جان     کی خبر یابی ز جانان یک زمان

    عطار نیشابوری



    نارنج و ترنج ::: جمعه 86/11/12::: ساعت 8:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 35
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدید :62168

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    نارنج و ترنج
    نارنج و ترنج
    آب هست خاک هست جوانه باید زد

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    نارنج و ترنج

    >>لوگوی دوستان<<