دو چینی با هم روی پلی قدم می زدند. در این هنگام اولی اشاره کرد: ((نگاه کن ماهی کوچولوها چگونه این دوروبر
وول می خورند! این کارشان از سر خوشبختی است.))
دیگری پاسخ داد: ((تو که ماهی نیستی، از کجا می دانی خوشبختی ماهی ها چیست؟))
اولی افزود: ((و از آنجا که تو من نیستی، از کجا می دانی که من خوشبختی آنها را نمی شناسم؟))
((حال که من، تو نیستم، نمی توانم آنچه را تو می دانی بدانم، از این نتیجه می گیریم که تو، چون ماهی نیستی، نمی توانی خوشبختی ماهی ها را بشناسی.))
اولی، در خاتمه گفت: ((اما من، یک بار خواب دیدم ماهی شده ام. آن زمان به خوشبختی ام در قالب ماهی واقف بودم، بدون اینکه بدانم این منم. حال، نمی دانم آیا آن موقع یک انسان بودم که خواب می دیدم ماهی ام، یا اکنون یک ماهی هستم که خواب می بیند انسان است.))
چوآنگ تزه
وبلاگ نارنج و ترنج در تاریخ 20/10/1386 راه اندازی شد.
سیب
پیپ و فانوس
فردا هم روز خداست...
همه چیز همان طور که هست خوب است
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :62177

آب هست خاک هست جوانه باید زد
