برگ علفی به برگ پاییزی گفت:
هنگام سقوط چه همهمه ای می کنی! تو همه ی خواب زمستانی ام را می آشوبی.
برگ پاییزی خشمگین گفت:
ای فرومایه و حقیر! ای بی آواز و تندخو! تو در بلندای آسمان زندگی نکرده ای و نمی توانی با صدایی خوش نغمه سرایی کنی.
آنگاه برگ پاییزی بر زمین افتاد و به خواب رفت. هنگامی که بهار آمد. از خواب برخاست. او ((برگ علف)) شده بود.
و هنگام پاییز، که خواب زمستانی او را در خود گرفته بود، بالای سرش در فضا، برگ ها سقوط می کردند. او با خود گفت: آه، این برگ های پاییزی، چه همهمه و جنجالی می کنند! آنها همه ی خواب زمستانی ام را می آشوبند.
جبران خلیل جبران Khalil Gibran
نارنج و ترنج ::: یکشنبه 86/10/23::: ساعت 10:29 صبح
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد.
سیب
پیپ و فانوس
فردا هم روز خداست...
همه چیز همان طور که هست خوب است
[عناوین آرشیوشده]
سیب
پیپ و فانوس
فردا هم روز خداست...
همه چیز همان طور که هست خوب است
[عناوین آرشیوشده]
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 52
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :62185
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :62185
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<

نارنج و ترنج
آب هست خاک هست جوانه باید زد
آب هست خاک هست جوانه باید زد
>>آرشیو شده ها<<
>>لوگوی وبلاگ من<<

>>لوگوی دوستان<<