1
گفتند: آن مرد ماهی گیر است، آن مرد از دریا ماهی می گیرد.
گفتند: آن مرد کشاورز است، آن مرد در زمین دانه می کارد.
جوانمرد گفت: چه نیکو که آن مرد ماهی گیر است و از دریا ماهی می گیرد و چه نیکو آن مرد کشاورز است و در زمین دانه می کارد.
اما نیکوتر مردی است که از خشکی ماهی می گیرد و دانه اش را در دریا می کارد.
و نیکوتر از این دو کسی است که می تواند از آب آتش بگیرد و از زمین، آسمان برداشت کند.
ممکن را به ممکن رساندن کار مردان است، اما کار جوانمردان آن است که نا ممکن را ممکن کنند.
هزاران معجزه میان آسمان و زمین معلق است. دستی باید تا معجزه ها را تحویل بگیرد.
و آن دست جوانمرد است.
2
جوانمرد بر بالای تپه ای به سجده نشسته بود. آفتاب را و غروبش را تسبیح می کرد. مسافری به او رسید. از دور ها آمده بود. جوانمرد را که دید، سفره دلش را گشود و از غریبی گفت و از غربت نالید. که عجب دردی است، این درد بیگانگی و عجب سخت است، تحمل بی سرزمینی.
جوانمرد لبخندی زد و گفت: برو ای مرد و شادمان باش، که این غربت که تو داری و این غریبی که می کشی، هنوز آسان است پیش آن غربتی که ما داریم.
زیرا غریب نه آن است که تنش در این جهان غریب باشد، غریب آن باشد که دلش در تن غریب است.
*
و ما این چنین ایم؛ با دلی غریبه در تن خویش!
عرفان نظرآهاری چلچراغ/سال چهارم/شماره170
گفتند: آن مرد ماهی گیر است، آن مرد از دریا ماهی می گیرد.
گفتند: آن مرد کشاورز است، آن مرد در زمین دانه می کارد.
جوانمرد گفت: چه نیکو که آن مرد ماهی گیر است و از دریا ماهی می گیرد و چه نیکو آن مرد کشاورز است و در زمین دانه می کارد.
اما نیکوتر مردی است که از خشکی ماهی می گیرد و دانه اش را در دریا می کارد.
و نیکوتر از این دو کسی است که می تواند از آب آتش بگیرد و از زمین، آسمان برداشت کند.
ممکن را به ممکن رساندن کار مردان است، اما کار جوانمردان آن است که نا ممکن را ممکن کنند.
هزاران معجزه میان آسمان و زمین معلق است. دستی باید تا معجزه ها را تحویل بگیرد.
و آن دست جوانمرد است.
2
جوانمرد بر بالای تپه ای به سجده نشسته بود. آفتاب را و غروبش را تسبیح می کرد. مسافری به او رسید. از دور ها آمده بود. جوانمرد را که دید، سفره دلش را گشود و از غریبی گفت و از غربت نالید. که عجب دردی است، این درد بیگانگی و عجب سخت است، تحمل بی سرزمینی.
جوانمرد لبخندی زد و گفت: برو ای مرد و شادمان باش، که این غربت که تو داری و این غریبی که می کشی، هنوز آسان است پیش آن غربتی که ما داریم.
زیرا غریب نه آن است که تنش در این جهان غریب باشد، غریب آن باشد که دلش در تن غریب است.
*
و ما این چنین ایم؛ با دلی غریبه در تن خویش!
عرفان نظرآهاری چلچراغ/سال چهارم/شماره170
نارنج و ترنج ::: سه شنبه 86/11/23::: ساعت 4:0 عصر
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد.
سیب
پیپ و فانوس
فردا هم روز خداست...
همه چیز همان طور که هست خوب است
[عناوین آرشیوشده]
سیب
پیپ و فانوس
فردا هم روز خداست...
همه چیز همان طور که هست خوب است
[عناوین آرشیوشده]
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :62145
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :62145
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<

نارنج و ترنج
آب هست خاک هست جوانه باید زد
آب هست خاک هست جوانه باید زد
>>آرشیو شده ها<<
>>لوگوی وبلاگ من<<

>>لوگوی دوستان<<