سه قورباغه در سطلی پر از شیر افتادند. اولی که بدبین بود، به این نتیجه رسید که کار از کار گذشته و مفلوکانه غرق شد. دومی که منطقی بود و روشنفکر، فکر کرد که با یک پرش بلند می تواند جان سالم به در ببرد. با معادلات جبری، هندسه ی فضایی و دینامیکی، فاصله اش را محاسبه کرد و پرید. آن قدر غرق این جمع و تفریق هایش شده بود که یادش رفت سطل دسته ای هم دارد. به شدت با آن برخورد کرد و تکه تکه شد.
قورباغه ی سوم، که سرشار از میل به زندگی بود، کاری نکرد جز ابراز این خواسته: تکانی به خود داد و به جنب و جوش افتاد و مبارزه کرد. تا جایی که شیر، پس از آن همه تکان، تبدیل به کره شد و قورباغه نجات یافت.
برداشتی از پیتیگریلی Pitigrilli
سیب
پیپ و فانوس
فردا هم روز خداست...
همه چیز همان طور که هست خوب است
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :62198

آب هست خاک هست جوانه باید زد
