• وبلاگ : نارنج و ترنج
  • يادداشت : چشم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ترنج 
    مادر مهربان ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن , پسري را از خواب بيدار كرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانيت گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار كردي؟ مادر گفت: 25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از خواب بيدار كردي؟ فقط خواستم بگويم تولدت مبارك. پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت . وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت... ولي مادر ديگر در اين دنيا نبود .
    + ترنج 
    خيلي ممنون از لطف شما وظيفه ام بود.
    + ترنج 
    صداي چک چک اشکهايت را از پشت ديوار زمان مي شنوم و مي شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ، براي ستاره ها ساز دلتنگي مي زني و من مي شنوم مي شنوم هياهوي زمانه را که تو را از پريدن و پرکشيدن باز مي دارد آه ، اي شکوه بي پايان اي طنين شور انگير من مي شنوم به آسمان بگو که من مي شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و مي شنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته


    پاسخ

    از بابت متن هاي خوبتون هم خيلي خيلي ممنون.
    + ترنج 

    خدايا دلم مي خواست يک جايي باشي ، حتي اگر شده يک جاي دور.آن وقت حتما مي آمدم پيشت.حتي اگر پيش تو آمدن خيلي سخت بود. همه اش دنبالت مي گردم. مي گويند تو همه جا هستي؛ اما من پيدايت نمي کنم. مگر تو نگفتي من از رگ گردن به شما نزديکترم همه اش به اين آيه فکر مي کنم. اين آيه مثل يک راز است.يک راز مهم که من
    نمي توانم آن را بفهمم. آخر رگ گردن نزديک ما نيست. درون ماست،قسمتي از ماست. به اين آيه فکر مي کنم و دلم هري مي ريزد. انگار يک چيزي توي رگهايم راه مي افتد. يک چيز دوست داشتني و قشنگ
    خدايا!اين
    چيزي که توي رگهاي ما مي گردد تويي؟؟؟؟

    پاسخ

    نمي دانم چه مي خواهم بگويم،زبانم در دهان باز بستست در تنگ قفس باز است و افسوس،که بال مرغ آوازم شکستست. واقعا زيبا بود.